سلام ای در صبوری بی قرینه غریب دوم شهر مدینه تویی فرمانده گردان هستی تویی سلطان ملک حق پرستی تو هستی راکب دوش پیمبر تو هستی زیب آغوش پیمبر ملک، انسان، فرشته، پای بستت کلید دوزخ و جنّت به دستت تو را زهرا به دامان، پرورانده رسول الله اوصاف تو خوانده تو آقای جوانان بهشتی توانائی دست سرنوشتی خدا چون کرد خوبان را گزینش تو گشتی شمع بزم آفرینش تو خورشید زمین و آسمانی امام دوّم ما شیعیانی فلک، بر خاک پایت سر نهاده زمین در زیر پایت اوفتاده هزاران کهکشان، دارد شگفتی که با یک صلح، دنیا را گرفتی تو با یک صلح، صدها جنگ کردی جهان را بهر دشمن تنگ کردی قیام کربلا مدیون صلحت بقای دین بود مرهون صلحت تو هستی سبزپوش آل احمد که باشد خلق و خویت چون محمّد مزارت سجده گاه آفتاب است ولی افسوس، ویران و خراب است از این غم بر دل هر شیعه داغ است که قبرت در مدینه بی چراغ است تو آرامش ده هر قلب زاری که خود در خانه آرامش نداری تو را در خانه ات بی یار کشتند تو را با آب آتشبار کشتند